▪◾پیدا کردن رمان های بی نام◾▪

nartiti

کاربر نگاه دانلود
کاربر تازه وارد
عضویت
2022/09/17
ارسالی ها
2
امتیاز واکنش
3
امتیاز
6
سلام...
یه رمانی بود که خانواده دختره با خانواده عمش که چندتا پسر داشت (یادمه همش اسماشونو مسخره میکرد چون اسمای پرنده ها بود) باهم تو یه اپارتمان زندگی می‌کردن ، دختره هم همیشه با یکی از این پسر عمه هاش لجبازی داشت، یه اتفاقی میفته، یکی تو خانواده عمه میمیره شرط این پسر عمه این میشه که این دختره بیاد باهاش ازدواج کنه ،تا داییش کلی آزار ببینه، دختره هم قبول می‌کنه...اگه میدونین خیلی ممنون میشم بگینن🥺
 
  • پیشنهادات
  • Atii14

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر تازه وارد
    عضویت
    2022/09/17
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    2
    امتیاز
    6
    سلام من دنبال یه رمانی میگردم که دختره اسمش هلنا افشار بود صاحب شرکت لباس و طراحی لباس برند افشار و یک پسری هم بود به اسم الله یار سلطانی اون هم تو همین کار بود و این دوتا با هم رقیب میشن در عرصه کار کم کم با هم آشنا میشن و عاشق هم میشن یک سری اتفاقات میفته که دختره شرکتشو جمع می‌کنه و میره فکر میکنم بعد چند سال برمیگرده میخواد به عنوان کارمند پیش پسره کار کنه اگه کسی اسم این رمان رو می‌دونه ممنون میشم که بگید
     

    دخی تاجی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر تازه وارد
    عضویت
    2022/09/10
    ارسالی ها
    4
    امتیاز واکنش
    6
    امتیاز
    16
    پ رمان من چیشد ب این امید واسه خودم اکانت ساختم☹
     

    Shabnam_Z

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر تازه وارد
    عضویت
    2021/07/24
    ارسالی ها
    97
    امتیاز واکنش
    678
    امتیاز
    286
    محل سکونت
    شمال🌿

    Daryaaz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر تازه وارد
    عضویت
    2022/09/18
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    3
    امتیاز
    6
    سلام یه رمانی بود که تبریزی بودن و دختره با پسر داییش سینا خیلی صمیمی بود و یه روز باهاش میره بیرون و دوستش امیر رو میبینه و کم کم عاشق هم میشن
    دختره بعدا هم میفهمه که دختر اون خوانواده نیست.و دو تا داداشش داره که پیداش میکنن به اسم های آرشام و آرسام
    تروخدا اگه میدونید بگید
     

    Daryaaz

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر تازه وارد
    عضویت
    2022/09/18
    ارسالی ها
    2
    امتیاز واکنش
    3
    امتیاز
    6
    سلام یه رمانی بود که تبریزی بودن و دختره با پسر داییش سینا خیلی صمیمی بود و یه روز باهاش میره بیرون و دوستش امیر رو میبینه و کم کم عاشق هم میشن
    دختره بعدا هم میفهمه که دختر اون خوانواده نیست.
    و بعدا داداشاش پیداش میکنن به اسم های آرشام و آرسام.
    تروخدا اگ میدونید بگید
     

    دخی تاجی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر تازه وارد
    عضویت
    2022/09/10
    ارسالی ها
    4
    امتیاز واکنش
    6
    امتیاز
    16
    بالا